بیمارستان و تشکیل پرونده..روز آخر..
امروز جمعه 28 مهر ماه...... دیشب از دردهای زیادی که داشتم نتونستم بخوابم..نگران این بودم که یهو یه اتفاقی برام نیفته گلکم... ساعت 5 عصر بیمارستان و تشکیل پرونده...بابا پویا و خاله ندا در حاله انجام دادن کارا و من یواش یواش تو راهرو راه میرم تا برسم به بخش زایمان... باید آزمایش خون بدم...گفتن امشب بستری بشم ولی قبول نکردم..باید فردا اولوقت اینجا باشم..تو دفتر که نفره 4ام شدم ..کاش زودتر اومده بودم..دلهره دارم..دلم میخواد صبح نفره اول باشم تا زودتر تمام بشه و روی ماه تو رو ببینم عزیزم.. خاله مهشید به دوستاش سفارش کرد تا بیشتر مراقب ما باشن..یه اتاق خصوصی بهمون دادن..تک .تنها..سارا علوی دوست خاله مهشید به بخش زایمان...
نویسنده :
هدا مامان پارسیا
2:17